loading...
مجله ی اینترنتی صلوات
عباس بازدید : 1671 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)
 
داستان راستان شهید مطهری
 
روزی حضرت علی (ع) زره گم شده خود را در دست یک مسیحی در کوفه دید. نزد قاضی رفتند، حضرت به قاضی فرمود:
 این زره مال من است نه آن را فروخته ام و نه و به کسی بخشده ام اکنون در دست این فرد می بینم........
قاضی رو کرد به مسیحی و گفت:
خلیفه ادعای خود را اظهار کرد، تو چه می گویی؟
او گفت: این زره مال من است و در عین حال ادعای خلیفه را رد نمی کنم (شاید خلیفه اشتباه کرده باشد)..........
سپس قاضی رو به حضرت علی (ع) کرد و گفت:
تو مدعی هستی این زره مال توست و این شخص منکر این ادعاست، باید بر گفته خود شاهد بیاوری........
حضرت علی (ع) خندید و گفت: قاضی راست می گوید، من باید شاهد بیاورم، ولی شاهدی ندارم.
از این رو قاضی به نفع مسیحی حکم داد و مسیحی زره را گرفت و رفت. امام هنوز چند قدمی برنداشته بود که وجدانش مرتعش شد و گفت:
این نوع رفتار و حکومت از نوع رفتار های بشر عادی نیست، از نوع حکومت های انبیاست. و اقرار کرد که زره مال حضرت علی است. چندی بعد او را دیدند که مسلمان شده و با شوق و ذوق با حضرت علی (ع) در جنگ نهروان می جنگد.
 
بحار الانوار، ج ۹، ص ۵۹۸
داستان راستان شهید آیت الله مطهری
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 917
  • کل نظرات : 407
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 140
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 248
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 1,428
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 51
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 13,747
  • بازدید سال : 81,967
  • بازدید کلی : 7,303,428