loading...
مجله ی اینترنتی صلوات
عباس بازدید : 1534 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

روز حضرت علی (ع) از گذرگاهی عبور می کرد دید کنیزی در حال گریه است، پرسی:چرا گریه می کنی؟

گفت: خرما هایی را که خریده ام مولایم نپسندید گفت پس بیاورم حالا فروششنده پس نمی گیرد.

حضرت رو کرد به فروشنده و فرمود: از او پس بگیر او کنیز لست و از خود اختیاری ندارد.

فروشنده یک مشت به حضرت زد و گفت حرف نباشد!

مردم جمع شدند و گفتند:چه می کنی این امیر المومنین است.

فروشنده رنگش زرد شد و گفت: از من راضی شو.......

حضرت فرمود: از تو راضی نمی شوم، تا خودت را اصلاح نکی و حقوق مردم را ندهی از تو راضی نمی شوم.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 917
  • کل نظرات : 407
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 140
  • آی پی امروز : 86
  • آی پی دیروز : 248
  • بازدید امروز : 715
  • باردید دیروز : 1,428
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 51
  • بازدید هفته : 715
  • بازدید ماه : 14,426
  • بازدید سال : 82,646
  • بازدید کلی : 7,304,107