اگر خواستيم مركز اتّحادمان كه مسجد است خوب باشد اين مسجدها بايد از اينكه صف اول و دوم يك مشت نسل منقرض پيرمرد ميآيند و اگر بچّه هم بيايد تحقير ميشود و محلّش نميگذارند، غذا كه ميدهند هركسي كه تاجر است در صف اوّل مينشيند. در بعضي مسجدها فكر ميكنند كه اين جا بانك است. بچّهاي نامه نوشته بود كه تا آخر عمرم مسجد نميروم، به دليل اينكه در مسجد غذا ميدادند به همه گروهها دادند و خوردند و بچّهها را بيرون كردند و آخر هم گفتند بچّهها برويد خانه كه غذا تمام شد.
ادامه مطلب.......
بچّه دو ساله را نميتوان بلند كرد و رئيس جمهور در جاي يك بچه دوساله نماز بخواند نماز رئيس جمهور هم باطل است. هرمقامي كه وارد شد نبايد بچّه را از جايش بلند كرد، هر كسي نشسته خوب نشسته. در مسجد هركس هر كجا كه نشست احدي حق ندارد كه بلندش كند، چه آيت الله و چه نميدانم سرلشگر و چه رئيس جمهور. هركسي هر كجا كه نشسته شما حق نداري كه بلندش كني امّا بچه وقتي آمد بلندش كردي. من خودم بچّه كه بودم رفتم صف اوّل در كاشان يك پيرمردي خدا بيامرزدش دست مرا گرفت و مرا مثل گربه عقب انداخت. گفت بچه صف اول نميايستد. اين خاطره الآن كه من تقريباً 63 سال دارم اين خاطره مال وقتي كه من نميدانم 7 يا 8 يا 10 سالم بود. 50 سال، نيم قرن اين خاطره تلخ در ذهنم مانده است، كما اينكه خاطرات شيرين در ذهنها ميماند.
درس هایی از قرآن، ۲۰ اردیبهشت ۸۶