کسى که “پارسایى” خوى او، و “بخشندگى” طبیعت او
و “بردبارى” خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند.
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
فرزند غایبش را سر سلامت بگویید و باران اشکتان را در بی شکیبی انتظار، بهانه سازید.
امشب که زمین و آسمان می گرید / از ماتم عسکری جهان می گرید
جا دارد اگر شیعه چو خون گریه کند / چون مهدی صاحب الزمان می گرید
صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود / خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند
هشدار که ماتم عظیم است امروز / دلها همه با غصه ندیم است امروز
بر صاحب عصر تسلیت باید داد / کان درّ گرانمایه یتیم است امروز
گيرد امشب اشك من هر دم سراغ عسكرى
شد به سن كودكى فرزند دلبندش يتيم
گشت دُرّ اشك مهدى چلچراغ عسكرى
نه همین جای تو در سامره تنها باشد / که به دلهای محبان تو جای تو بود
از جفای معتمد، پر زخون دل ها شده / در عزای عسکری، سامره غوغا شده
لاله سان شد قلب ما خونين ز داغ عسكرى
بس كه اندوه فراوان ديد از جور خسان
شد لبالب از مى غم ها اياغ عسكرى
داغ امام عسـکری دلـهـا شکستـه / در ماتم بابای خود مهدی نشسته
گرد مصیبت چهره ی عالم گرفته / زهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفته
فاطمه امشب به سامرا عزا برپا کند / دیده را یاد امام عسکری دریا کند
ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود / خون دل جاری به رخ در مرگ آم مولا کند
گرد ماتم بر رخ مهدى نشسته
گشته سامرا دوباره وداى غم
بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم
داغ امام عسکری دلـهـا شکستـه / در ماتم بابای خود مهدی نشسته
گرد مصیبت چهره ی عالم گرفته / زهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفته