loading...
مجله ی اینترنتی صلوات
عباس بازدید : 2786 پنجشنبه 08 اسفند 1392 نظرات (0)
حضرت علی (ع) ، از طرف پيغمبر اكرم (ص) ، مأمور شد به بازار برود و پيراهنی برای پيغمبر (ص) بخرد . رفت و پيراهنی به دوازده در هم خريد و آورد.
رسول اكرم (ص) پرسيد: اين را به چه مبلغ خريدی ؟
حضرت علی (ع) فرمود: به دوازده درهم. 
رسول خدا (ص) فرمود: اين را چندان دوست ندارم، پيراهنی ارزانتر از اين می‏خواهم ، آيا فروشنده حاضر است پس بگيرد؟
حضرت علی (ع) فرمود: نمی دانم يا رسول الله.
رسول خدا (ص) فرمود: برو ببين حاضر می‏شود پس بگيرد؟
علی (ع) پيراهن را با خود برداشت و به بازار برگشت. به فروشنده فرمود:
پيغمبر خدا ، پيراهنی ارزانتر از اين می‏خواهد ، آيا حاضری پول ما را بدهی و اين پيراهن را پس بگيری؟
فروشنده قبول كرد و علی (ع) پول را گرفت و نزد پيغمبر (ص) آورد.........
عباس بازدید : 1390 شنبه 26 بهمن 1392 نظرات (0)
راه و روش جبارانه خلفاء اموی و بعد از آنها خلفاء عباسی ، در ساير طبقات مردم اثر كرده بود . مردم تدريجا راه و رسمی كه اسلام برای زندگی و معاشرت معين كرده بود از ياد می‏بردند ، سيرت و رفتار ساده و برادرانه‏ رسول اكرم ( ص ) و علی مرتضی ( ع ) ونيكان اصحابه از خاطرها محو می‏شد ....
عباس بازدید : 2776 سه شنبه 08 بهمن 1392 نظرات (0)
دموستنس ، خطيب و سياستمدار معروف يونان قديم ، كه با ارسطو در يك‏ سال متولد و در يك سال در گذشته‏اند ، از آغاز رشد و تميز و سالهای‏ نزديك بلوغ برای ايراد سخنرانی آماده می‏شد ، ولی نه برای آنكه واعظ و معلم اخلاق خوبی باشد ، و نه برای آنكه بتواند در مجامع مهم و سخنرانيهای‏ سياسی و اجتماعی نطق ايراد كند ، و نه برای آنكه در محاكم قضايی وكيل‏ مدافع خوبی باشد ، بلكه فقط به خاطر اينكه عليه كسانی كه وصی پدرش و سرپرست خودش در كودكی بودند ، و ثروت هنگفتی كه از پدرش به ارث‏ مانده بود خورده بودند ، در محكمه اقامه دعوی كند.......
عباس بازدید : 1304 پنجشنبه 14 آذر 1392 نظرات (1)
شخصی پیش امام صادق (ع) آمد و گفت:
دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی عطا کند که خیلی تنگ دستم.
امام صادق (ع) فرمود:
هرگز دعا نمی کنم!
شخص با تعجب گفت چرا؟
امام فرمود:
چون خدا امر کرده که روزی را پیگیری کنید و طلب کنید اما تو می خواهی در خانه ات بنشینی و با دعا روزی به خانه بیاوری!
وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۵۲۹
داستان راستان
عباس بازدید : 1672 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)
 
داستان راستان شهید مطهری
 
روزی حضرت علی (ع) زره گم شده خود را در دست یک مسیحی در کوفه دید. نزد قاضی رفتند، حضرت به قاضی فرمود:
 این زره مال من است نه آن را فروخته ام و نه و به کسی بخشده ام اکنون در دست این فرد می بینم........
قاضی رو کرد به مسیحی و گفت:
خلیفه ادعای خود را اظهار کرد، تو چه می گویی؟
او گفت: این زره مال من است و در عین حال ادعای خلیفه را رد نمی کنم (شاید خلیفه اشتباه کرده باشد)..........
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 917
  • کل نظرات : 407
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 140
  • آی پی امروز : 228
  • آی پی دیروز : 259
  • بازدید امروز : 1,191
  • باردید دیروز : 832
  • گوگل امروز : 51
  • گوگل دیروز : 55
  • بازدید هفته : 5,080
  • بازدید ماه : 13,474
  • بازدید سال : 81,694
  • بازدید کلی : 7,303,155