ببينيد در جنگ صفين، اميرالمؤمنين (ع) در مقابل كفار كه قرار نداشت، جبههى مقابل اميرالمؤمنين جبههاى بودند كه نماز هم ميخواندند، قرآن هم ميخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود، خيلى سخت بود. كى بايد اينجا روشنگرى كند و حقائق را به مردم نشان دهد؟ بعضى ها حقيقتاً متزلزل ميشدند. تاريخ جنگ صفين را كه انسان ميخواند، دلش ميلرزد. در اين صف عظيمى كه اميرالمؤمنين (ع) به عنوان لشكريان راه انداخته بود و تا آن منطقه ى حساس در مقابل معاويه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق مىافتاد، بارها اين اتفاق افتاد، چند ماه هم قضايا طول كشيد.
يك وقت خبر مىآوردند كه در فلان جبهه، يك نفرى شبهه اى برايش پيدا شده است؛ شروع كرده است به اينكه آقا ما چرا داريم ميجنگيم؟ چه فايده دارد؟ چه، چه. اينجا اصحاب اميرالمؤمنين (ع) جلو مىافتادند، از جمله جناب عمار ياسر كه مهمترين كار را ايشان ميكرد.
يكى از دفعات عمار ياسر استدلال كرد، ببينيد چه استدلالهائى است كه انسان ميتواند هميشه اينها را به عنوان استدلالهاى زنده در دست داشته باشد. ايشان ديد يك عدهاى دچار شبهه شدهاند، خودش را رساند آنجا، سخنرانى كرد......